به نام زیبای هستی
غوغای هستی از بدو احساس ؛ در هر نگاهی ؛ به طرزی خاص؛انسان را مخاطب می سازد و هر نگاهی در هستی غوغایی می بیند ؛متفاوت از دیگران ؛ شاید به همین دلیل نگرش های گوناگون در انسانهای متفاوت پیداست .
هرچه باشد اندیشیدن در هستی جاری دل را به هیاهویی دل انگیز فرامی خواند ؛ هر چشمی گوشه ای از پیکره هستی را می بیند ؛میکاود و با جان و دل لمس می کند ؛ و این احساس میتواند در ظواهر مادی و یا ماورایی تعین یابد .
چه زیباست لحظاتی را به تفکر در ماهیت هستی بنشینیم ؛ و به دور از غوغای روزمرگی ؛جستجوگر حقیقت خویش و جدا از حیات کلیشه ای و اجباری خود ؛ هستی و وجود را صمیمانه بکاویم .
هیچگاه نمیتوان نیاز انسان را به مظاهر مادی هستی انکار کرد و نباید آبگینه حقایق را بر سنگ تعصب کوفت . بلکه باید نیاز ماورایی خویش را نیز مورد توجه قرار داد و از دریای صمیمیت و صداقت اندیشه و تفکر و جستجو سیراب نمود . که " کسی که به استقبال افکار برآید لغزشگاهها را خوب می شناسد ."
هیچ صداقتی شکوه هستی را انکار نخواهد کرد و هیچ وجودی از احساس ماهیت هستی دلگیر نخواهد شد .